اگر روی ذهن خودتان کار نکنید در آینده نیز همین موقعیت را خواهید داشت...
همین وضعیت مالی، همین رابطه ها و همین زندگی که در حال حاضر دارید...
زندگیتان تغییری نخواهد کرد اگر مثل گذشته بیاندیشید و باور کنید.
پس برای داشتن بهترین موارد زندگی شروع کنید تغییر در باورهایتان و اندیشه هایتان را..
تا آینده بهتری را نصیب خود کنید...
تا رویا هایتان را خلق کنید..
وقتی که حال خوبی نداری جسارت کن و حالت رو خوب کن!
وقتی که شرایط بدی داری جرات کن و شرایطت رو تغییر بده.
هر کسی میتونه در شرایط خوب، خوب باشه!!
هر کسی میتونه وقتی همه چی رو به راهه بگه و بخنده و شاد باشه...
جسارت یعنی در جایی که شرایط خوب نیست بتونی شرایط رو به نفع خودت تغییر بدی.
➖ تو اینجا نیستی که برده شرایط باشی
➖ تو اینجا نیستی که مرگ رویاهای خودت رو نظاره کنی
➖ تو اینجا نیستی که تموم شدن فرصت های زندگیت رو ببینی
➖ تو اینجا نیستی که با حسرت زندگی کنی.
"تو اینجایی برای پر کشیدن برای اوج گرفتن"
"تو اینجایی برای خلق زندگی رویایی خود"
" تو اینجایی برای قهرمان بودن برای معرکه بودن"
از همین لحظه تصمیمت رو بگیر و با عشق به سمت اهدافت هجوم ببر.
تو لایق زندگی ایده آلت هستی
وقتی که حال خوبی نداری جسارت کن و حالت رو خوب کن!
هر چه به سرم آمد
سخت نیست
باادمها زندگی کردن
کار مشکلی نیست
که درکنار انها باشیم
ولی چه سخت است
مثل انها بودن
چه سخت است
باورکردن وفهمیدن دردهای دیگران
برای بعضیها چه سخت است
محبت کردن و مهربان بودن
واز همه سختتر
بخشیدن ادمهایی که مثل خودشان ممکن الخطایند
خدا ادمهاراآفریده
که شعورشان را بکارگیرند و دنیا را زیباببینند
اما نه درقاب چشمان خودشان
بلکه درقاب مهربانی به دیگران
دنیا زیبا میشود با محبت وگذشت
باصمیمیت ،
درک ادمهای اطرافمان سخت نیست
ولی معرفتی میخواهد که
کارهرکسی نیست .
دنیا شیرین است
اما وجود ادمهای تلخ دنیاراتلخ تلخ کرده است .تلخ مثل ....
مثل زهررررر
بعضی ادمها درزندگی
تلخ تلخ تلخند
از انها دوری کنیم
گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم
چه تلفیقیست با چشم تو ـ این هر دم اشارتگر ـ
به استعلای کوهستان و استیلای دریایم ؟
به بال جذبهای شیرین ، عروجی دلنشین دارم
زمانی را که در بالای تو غرق تماشایم
غنای مردهام را بار دیگر زنده خواهی کرد
تو از اینسان که میآیی به تاراج غزلهایم
گل من ! گل عذار من ! که حتی عطر نام تو
خزان را میرماند از حریم باغ تنهایم
بمان تا من به امداد تو و مهر تو باغم را
همه از هرزههای رُسته پیش از تو بپیرایم
بمان تا جاودانه در نیِ سحرآور شعرم
تو را ای جاودانه بهترین تحریر ! بسرایم
دلم میخواست میشد دیدنت را هر شب و هر شب
کمند اندازم و پنهان درون غرفهات آیم
و یا چون ماجرای قصهها ، یک شب که تاریک است
تو را از بسترت در جامهی خواب تو ، بربایم
#حسین_منزوی