#عزت_الله_نصاری
روزها داره به سختی و به تلخی میگذره، وضعیت شهر هر روز بدتر میشه.
آقای جمی امام جمعه ی آبادان، که از روز شروع جنگ با وجود کهولت سن با تمام توانش در کنار رزمندگان حضور داره، از امام اجازه گرفته برای رفع گرسنگی رزمندگان، سپاه با شرائطی موادغذایی که توی مغازه ها هست را مصادره کنند.
آقای جمی را از قبل از انقلاب میشناسم.
همشهری بابام هست و با همدیگه دوست هستن.
یادم نمیره، سال ۵۴ دم مغازه بودم، بابام برای نماز رفته بود مسجد، یهویی با عجله برگشت.
زیر لب غرغر میکرد و به کسی فحش میداد.
پرسیدم چی شده، به آرومی و خشم گفت، ساواکیها آقا راگرفتن!
:ساواک چیه، آقا کیه؟
؛هیچی نگو سرت به کار خودت باشه.
چند دقیقه بعد دیدم یه آخوندی که عمامه اش از سرش باز شده و توسط چند نفر پاسبان و لباس شخصی هدایت میشه از جلوی مغازه عبور کرد معلوم بود که بازداشت شده.
بابام گفت نگاهشون نکن، پدر سوخته ها هر کسی نگاه کنه میگیرنش، اینها ساواکی هستن اونهم آقای جمی است.
....
......
نیروهای مدافع شهر برای پیشگیری از سقوط آبادان، دوتا پل ورودی به آبادان را بمب گذاری کردن، هر زمانی مدافعان شکست خوردن و عراقیها خواستن از پل عبور کنند، پلها را منهدم میکنند.
اینجوری که معلوم شده، عراقیها از پشت رودخانه بهمنشیر به موازات شهر آبادان دارن بسمت خلیج فارس میرن.
معلوم نیست چه غلطی میخواهند بکنند.
اگر بخواهند تا آخر جزیره ی آبادان پائین بروند نیروی خیلی عظیمی لازم دارند فاصله ی شهر آبادان تا مصب اروند و بهمنشیر حدود ۹۰ کیلومتر است و ده ها روستا در مسیرشون هست ولی این پیشروی به چه دردی میخوره؟
حالا دیگه از همه طرف بسمت آبادان شلیک میشه و یه جورایی محاصره شدیم.
اسماعیل اسلامی فرمانده کمیته و مختار جعفری فرمانده عملیات کمیته، اصرار دارن ما فُرم پر کنیم و پاسدار کمیته بشیم.
بیشتر بچه های مقر خوابگاه پرستاران، شاغل هستن، تعدادی هم مثل من محصل یا مغازه دار، قبول نمیکنیم.
اونها هم اصرار زیاد دارن، دلیل شون اینه که باید معلوم باشه چه کسانی اینجا هستن هزار اتفاق ممکنه پیش بیاد، شهید بشید اسیر بشید باید معلوم باشه چه کسی تحت امر کجا بوده. آخرش قبول کردیم بشرط اینکه هر روزی که دلمون خواست استعفا بدیم و بریم، چند نفری فرم پر کردیم و امضاء کردیم.
بنی صدر سخنرانی کرده و گفته ما میخواهیم از تاکتیک اجدادمون استفاده کنیم،
زمین بدیم زمان بخریم!!!
نمیدونم کدوم نادانی این حرف را بهش گفته که تاکتیک اون زمان اینجوری بوده، تاریخ این حرف را قبول نداره.
اگر هم قراره اینجوری کار کنید خب ما و بقیه ی مدافعان در تمام نوار مرزی را خبردار کنید تکلیف مون معلوم باشه.
ما اینجا برای وجب به وجب خاک کشور داریم میجنگیم و کشته میدیم و میکشیم، شما توی تهران تصمیم میگیرید زمین بدید؟
مگه پس گرفتن این زمینهایی که میگید به همین راحتی ممکنه؟
صدام ده ها بار اعلام کرده اومده که ایران را تجزیه کنه، خوزستان را میخواد جدا کنه، چه جوری میخواهید پسش بگیرید؟
کدوم زمان را میخرید، برای پس گرفتن هر وجب از این آب و خاک صدها نفر و صدها ساعت تلف میشه، یکمی عقل داشته باش.
عزت نصاری:
نبض یک خمپاره قسمت ۲۰